Listen

Description

آواز خوانی‌ها - مجموعه‌ای از آوازهای بدون ساز علیرضا قربانی در رادیو

ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم

ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم

ای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینم

وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم

ای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رو

وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم

دل بود از تو خسته جان بود از تو رسته

جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم

گر بندم این بصر را ور بسکلم نظر را

از دل نه‌ای گسسته از تو کجا گریزم

*************

دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم

همه هستی تویی، فی‌الجمله، این و آن نمی‌دانم

بجز تو در همه عالم دگر دلبر نمی‌بینم

بجز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم

بجز غوغای عشق تو درون دل نمی‌یابم

بجز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم

اگر مقصود تو جان است، رخ بنما و جان بستان

و گر قصد دگر داری، من این و آن نمی‌دانم

دلم سرگشته می‌دارد سر زلف پریشانت

چه می‌خواهد ازین مسکین سرگردان؟ نمی‌دانم

*************

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست

گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست

خلق را بیدار باید بود از آب چشم من

وین عجب کان وقت می‌گریم که کس بیدار نیست

ای نسیم صبح اگر باز اتفاقی افتدت

آفرین گویی بر آن حضرت که ما را بار نیست

بارها روی از پریشانی به دیوار آورم

ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست

بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم

آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست

گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن

بدر بی نقصان و زر بی عیب و گل بی خار نیست

دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن

من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست

*************

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دلِ بیمارْ شد از دست؛ رفیقان مددی!

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید؛ خدا را! که صفایی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل! ور نه

کار صعب است، مبادا که خطایی بکنیم

دلم از پرده بشد، حافظ خوشگوی کجاست؟

تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

*************

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم

صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور

با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است

گفتم کنایتی و مکرر نمی‌کنم

ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن

محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم

حافظ جناب پیر مغان جای دولت است

من ترک خاک بوسی این در نمی‌کنم