Listen

Description

اسرار خانقه

اجرای خصوصی در شور و مرکب‌خوانی

۱۶ مهرماه سال ۱۳۶۲

آواز: محمدرضا #شجریان

سنتور: منوچهر #جهانبگلو

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

به یاد دار محبان بادپیما را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل

که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست

سهی قدان سیه چشم ماه سیما را

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب

که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

*****

به کوی میکده هر سالکی که ره دانست

دری دگر زدن اندیشه تبه دانست

بر آستانه میخانه هر که یافت رهی

ز فیض جام می اسرار خانقه دانست

زمانه افسر رندی نداد جز به کسی

که سرفرازی عالم در این کله دانست

ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب

که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان

چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست

ز دست کوکب طالع سحرگهان چشمم

چنان گریست که ناهید دید و مه دانست

حدیث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان

چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست

*****

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

مِن‌بعد چه سود اَر قدمی رنجه کند دوست؟

کز جان رمقی در تن ِ رنجور نمانده‌ست

در هجر تو گر چشم مرا خواب نگیرد

گو خون جگر ریز که معذور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

از دولت هجر تو کنون دور نماندست

*****

جهانبگلو:

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم

به تدبیرش امید ساحلی بود

*****

جهانبگلو:

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود

دل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشت

باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود