Listen

Description

ساز و آواز – آواز شور از برگ سبز ۶ – سید جواد ذبیحی

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

آه ازاین راه که باریک‌تر از موی تو بود

رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت

که ره قافلهٔ دیر و حرم سوی تو بود

گر نهادیم قدم بر سر هستی شاید

که سر همت ما بر سر زانوی تو بود

زان شکستم به هم آیینهٔ خودبینی را

که نگاهم همه در آینیهٔ روی تو بود

پیر پیمانه‌کشان شاهد من بود مدام

که همه مستیم از نرگس جادوی تو بود

ماه خاسته از گوشهٔ گردون سر زد

که خجالت زدهٔ گوشهٔ ابروی تو بود

نفس خرم جبرییل و دم باد مسیح

همه از معجزهٔ لعل سخنگوی تو بود

هیچ‌کس آب زسرچشمهٔ مقصود نخورد

مگر آن تشنه که جایش به لب جوی تو بود