Listen

Description

ساز و آواز – آواز شور از گل‌های تازه ۸۴ – شهیدی، شهناز، یاحقی و افتتاح

حاشا که من به موسم گل ترکِ مِی‌ کنم

من لاف عقل می‌زنم این کار کِی کنم

مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم

در کار بانگ بربط و آواز نِی کنم

از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت

یک چند نیز خدمت معشوق و مِی کنم

کی بود در زمانه وفا جام مُی بیار

تا من حکایت جم و کاووسِ کِی کنم

کو پیک صبح تا گِلُه‌های شب فراق

با آن خجسته طالع فرخند پی کنم

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم