این آسمان غمزده – حسین علیزاده و محمدرضا لطفی
دو نوازی سهتار و تار در بیات ترک
اجرای ۱۹۸۸ امریکا
هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز
این آسمان غمزده غرق ستارههاست
باز هوای وطنم آرزوست
تکیه به کنعان زدنم آرزوست
نکهت گل را چه کنم ای صنم
بویی از آن پیرهنم آرزوست
بیایید بیایید به گلزار بگردیم
بر این نقطه اقبال چو پرگار بگردیم
بیایید که امروز به اقبال و به پیروز
چو عشاق نوآموز بر آن یار بگردیم
در این در این مزرعه پاک
بجز مهر بجز عشق دگر تخم نکاریم
در این غم چو نزاریم در آن دام شکاریم
دگر کار نداریم در این کار بگردیم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
خیزید مخسپید که هنگام صبوح است
استاره روز آمد و آثار بدیدیم
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند
عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود
خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شبرو است او، از راه دیگر آید
ای لیلی ای لیلی
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
دانلود از سایت خصوصی:
Khosousi.com/?p=7110