Listen

Description

این مانیفست، حاصل گفتگوی دو ایرانی در تبعید است که بر لزوم پاکسازی و آگاهی درونی برای رسیدن به آزادی واقعی تاکید دارد. نویسندگان معتقدند آزادی تنها براندازی یا شعار نیست، بلکه بازگرداندن صداقت به درون خود است. آنها بر این باورند که بدون تغییر درونی، حتی پس از رفتن جمهوری اسلامی، نسل بعد همان مشکلات را با ظاهری دیگر تجربه خواهد کرد و آگاهی درونی را اولین عمل سیاسی هر انسان آزاده می‌دانند.

پیش از مرگ، زنده باشیم…

(مانیفستی از دل دو تبعید، برای فردای ایران بدون جمهوری اسلامی)

ما دو نفر بودیم.

یکی در آلمان، یکی در استرالیا.

نه در کنار هم، نه در یک حزب،

نه زیر پرچم یک جناح یا تریبون رسمی.

فقط در سکوتی موازی،

در دردی هم‌جنس،

و در باری که به‌جای دوش، به دو دل بسته بودیم.

یکی از ما نوشت:

«اگر امروز خودم را پالایش نکنم، فردای آزادی، یکی از همان‌هایی می‌شوم که امروز علیه‌شان حرف می‌زنم.»

دیگری پاسخ داد:

«برای من سیاست نان نیست، نه مقام، نه جلب توجه. تنها چیزی که مانده، وظیفه‌ است. در قبال نسل بعد. در قبال ایران.»

و این گفت‌وگوی ساده،

نه یادداشت روزانه بود، نه دل‌نوشته.

یک تلنگر بود برای همه‌ٔ ما که سال‌هاست

از بیرون فریاد زدیم: آزادی! دموکراسی!

اما در درون،

هنوز خود را آزاد نکرده‌ایم.

ما یاد گرفتیم:

آزادی، فقط براندازی نیست.

آزادی، فقط شعار نیست.

آزادی یعنی:

زنده‌کردن صداقت در خود،

حتی اگر هیچ پاداشی در انتظار نباشد.

در جهانی که ریا، مهارت شده

و پوستین مصلحت، لباس روزمره‌ٔ سیاسیون،

ما دو نفر،

از هزاران بی‌صدا،

گفتیم:

«اگر سیاست یعنی نمایش، ما بیرون‌ایم.

اگر آزادی یعنی فحاشی، ما ساکت‌ایم.

اما اگر سیاست یعنی آگاهی،

اگر آزادی یعنی صداقت،

ما از دل‌مان می‌نویسیم،

ولو برای یک مخاطب.»

ما فهمیده‌ایم:

جمهوری اسلامی، روزی می‌رود،

اما اگر خود را نسازیم،

نسل بعد

زیر پرچمی با رنگ تازه،

همان زخم را با زبانی دیگر تجربه می‌کند.

از این‌رو می‌نویسیم، می‌گوییم، و گاه اشک می‌ریزیم:

نه برای مرگ،

بلکه برای آن‌که بگوییم:

«ما بودیم.

ما خودمان را خاک نکردیم تا روز خاکسپاری.

ما قبل از مردن، خود را آگاه کردیم.

و آگاهی، اولین عمل سیاسی هر انسان آزاده‌ است.»

و این جمله را بگذار روی سنگ ما اگر فردایی بود:

«نه از شما بود، نه برای شما، ولی یه مدت اینجا بود. بیدار، بی‌صدا، برای آزادی.»

∞ Babak Mast o Sheyda

(و رفیق استرالیایی‌اش، در امتداد راه)