Listen

Description

امیدوارم اگر صد رهم بیندازیکه بار دیگرم از روی لطف بنوازیچو روزگار نسازد ستیزه نتوان بردضرورت است که با روزگار در سازیجفای عشق تو بر عقل من همان مثل استکه سرگزیت به کافر همی‌دهد غازیدریغ بازوی تقوا که دست رنگینتبه عقل من به سرانگشت می‌کند بازیبسی مطالعه کردیم نقش عالم راز هر که در نظر آید به حسن ممتازیهزار چون من اگر محنت و بلا بیندتو را از آن چه که در نعمتی و در نازیحدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلقگر آب دیده نکردی به گریه غمازیزهی سوار که صد دل به غمزه‌ای ببریهزار صید به یک تاختن بیندازیتو را چو سعدی اگر بنده‌ای بود چه شودکه در رکاب تو باشد غلام شیرازیگرش به قهر برانی به لطف بازآیدکه زر همان بود ار چند بار بگدازیچو آب می‌رود این پارسی به قوت طبعنه مرکبیست که از وی سبق برد تازی


Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.