اي کاب زندگاني من در دهان توستتير هلاک ظاهر من در کمان توستگر برقعي فرونگذاري بدين جمالدر شهر هر که کشته شود در ضمان توستتشبيه روي تو نکنم من به آفتابکاين مدح آفتاب نه تعظيم شأن توستگر يک نظر به گوشه چشم ارادتيبا ما کني و گر نکني حکم از آن توستهر روز خلق را سر ياري و صاحبيستما را همين سرست که بر آستان توستبسيار ديده ايم درختان ميوه دارزين به نديده ايم که در بوستان توستگر دست دوستان نرسد باغ را چه جرممنعي که مي رود گنه از باغبان توستبسيار در دل آمد از انديشه ها و رفتنقشي که آن نمي رود از دل نشان توستبا من هزار نوبت اگر دشمني کنياي دوست همچنان دل من مهربان توستسعدي به قدر خويش تمناي وصل کنسيمرغ ما چه لايق زاغ آشيان توست
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.