شاید روزی، بارانی دوباره صورتهای مارا بشوید، شاید چشمانمان را به حال دیگری باز کنیم و نقشهای دیگری ببینیم. هزاران شایدهای خاک خورده در خیال منست.
به تمام رفتنها، گذشتنها ،از دست دادنها، به تنهاییها، به شروع های دوباره، به باران عزیز و خاطرههایی که برای ما میآورد و یادهایی که با خود میبرد.
بگویم که حال روزهای غمگین مرا باران شست،
باشد این قصه همینجا،
شاید،
حال غمناک تو راهم،
روزی،
با خود بُرد...
ممنونم از بهادر دوستی ندیده که از لایو تهران پیگیر رکورد این قطعه بود.